معرفی کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

نوشته‌ی ‌جاناتان آکسیپر

خرید کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی داستانی است زیبا برای گروه نوجوانان. این رمان نوشته‌ی ‌جاناتان آکسیپر نویسنده‌ی خلاق و محبوب این ژانر است. داستان کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی با نجات یافتن دودکش پاک‌کنی آغاز می‌شود که خسته از زندگی و رنج‌های آن، قصد دارد خود را در رودخانه غرق کند. این معجزه با صدای گریه‌ی نوزادی که در آن اطراف رها شده بود، اتفاق می‌افتد و دودکش پاک‌کن تا سال‌ها همچون یک موهبت الهی از این کودک نگهداری می‌کند. روی دیگر داستان کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی اما از جایی آغاز می‌شود که ” نن ” نوزاد کنار رودخانه ناگاه از خواب بیدار شده و دیگر خبری از دودکش پاک‌کن نیست. نن دوران سختی را آغاز می‌کند؛ اما گویی او تنها نیست و تکه زغالی که کنار او است، جان گرفته و از او محافظت می‌کند.

‌جاناتان آکسیپر در کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی قدرت باور، امید و عشق به زندگی را در تصویر زیبای جان گرفتن یک تکه زغال به ما نشان می‌دهد. زغالی که باور به آن حتی نن کوچک را بارها از مرگ نجات می‌دهد. نن پس از غیب شدن دودکش پاک‌کن، همچنان کاری به جز لوله نوردی بلد نیست و زندگی او با رفتارهای بی‌رحمانه‌ی صاحب کارش یعنی کراد سخت‌تر هم شده است. داستان کتاب ‌جاناتان آکسیپر سرشار از تخیل و زیبایی‌ها و شیرینی دنیای نوجوانان است. کتابی که می‌تواند دوباره به ما عشق به زندگی و معجزه‌ی باور داشتن به آن را نشان دهد.

این کتاب توسط انتشارات پرتقال و با ترجمه محمدرضا شکاریان منتشر شده است که می‌توانید به راحتی آن را  از سایت کتابفروشی کاواک خریداری نمایید. اگر علاقه‌مند به کتاب‌های داستان نوجوان هستید، می‌توانید به‌وسیله‌ی ابزار کاربردی ما در سایت کاواک، هر کتابی را که دوست دارید به‌گونه‌ای متفاوت بیابید. کاواک‌گراف نه‌تنها ابزاری است جذاب برای یافتن کتاب موردعلاقه‌تان، بلکه دنیایی از کتاب‌های مشابه را هم به شما پیشنهاد می‌کند.


معرفی کتاب تکههایی از یک کل منسجم

کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم

نوشته‌ی پونه مقیمی

تکه‌هایی از یک کل منسجم، کتابی است زیبا از جستجوی پونه مقیمی در تکه‌تکه‌های زندگی و احوالات خویشتن. کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم در 9 فصل و در یادداشت‌هایی مستقل اما به‌هم‌پیوسته و پرشمار به چاپ رسیده است. دست‌نوشته‌های این کتاب در ابتدا به‌صورت شرح‌حال‌نویسی در قالب پست‌های اینستاگرام نویسنده بوده است. پونه مقیمی که روانشناس بالینی است، در صفحه‌ی اینستاگرامش و در مدت 3 سال یادداشت نویسی مستری از احوالات، زندگی و دریافت‌هایش از این دو داشته است.

کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم در دوره‌ای کوتاه به تجدید چاپ‌های متعدد رسید و تنها کمتر از یک ماه پس از انتشار، به چاپ پنجم رسید. شاید اصلی‌ترین علت موفقیت این کتاب را بتوان در نثر روان و ابراز تجربه‌های شخصی نویسنده از زندگی روزمره‌اش دانست. جایی که او تنها راوی اتفاقات پیرامونش نیست و از هرکدام از آن‌ها در جهت یافتن خویش بهره برده است. همان‌گونه که از نام کتاب پیدا است، پونه مقیمی قصد دارد با در کنار هم قرار دادن این سرفصل‌ها و وقایع متعدد و یافتن تکه‌هایی از وجود خویش در آن‌ها، تصویری از یک کل منسجم به ما ارائه دهد.

این کتاب تشکیل‌شده از بخش‌های کوچکی است که پونه مقیمی با دیدگاهی روان‌شناسانه و درونی به آن‌ها نگریسته است. او در پیشگفتار این کتاب به تقدیر از مراجعینش پرداخته و اعتقاد دارد که با ورود به دنیای زیبا و دردکشیده‌ی آن‌ها توانسته است با بخش‌هایی از وجود خود و دردها و رنج‌های خویش آشنا شود. پونه مقیمی اعتقاد دارد هرکدام از بخش‌های این کتاب ممکن است پیام‌آورنده‌ی بینشی جدید برای خواننده باشد و یا حداقل او را در مسیر تفکر به احوال خویشتن وا‌ دارد.

در 9 فصل این کتاب و در انبوه یادداشت‌ها و پست‌های او، شما در هر فصل با موضوعات متنوع اما عمیقی مواجه خواهید بود. او در ابتدا از زندگی و پذیرش آن، همان‌گونه که هست سخن می‌گوید و سپس به ما می‌گوید که چگونه می‌توان تسلیم بود؛ اما بی‌تفاوت نه. در انتهای فصل اول، پونه مقیمی از ضرورت دوست داشتن خویشتن سخن می‌گوید و اعتقاد دارد این مهم، اولین گام درراه تغییر شرایط به وضعیت مطلوب و مطابق با خواسته‌های ما است. در فصل‌های بعد، او از احساسات، ترس‌ها و اضطراب‌هایی می‌گوید که همه‌ی ما با آن مواجهیم؛ اما راهکاری در پذیرش و درک آن‌ها نداریم. کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم با یادداشت‌هایی در باب رابطه، شرایط پذیرش آن و همچنین تمرین‌هایی در جهت آرامش درونی ادامه می‌یابد.

یادداشت‌های کتاب پونه مقیمی بسیار ساده و اثرگذار است. در این یادداشت‌ها تکه‌هایی از وجود نویسنده، رد پایی از مراجعین او و درنهایت توصیه‌های پونه مقیمی که بر پایه‌ی روانشناسی بالینی است، وجود دارد. بدون شک نویسنده در اولین کتاب خود موفق شده است آنچه را از زندگی و خویشتن تجربه می‌کند، به زیبایی به مخاطب خود منتقل کرده، گویی این کتاب نه‌تنها تکه‌هایی از کل منسجم او است، بلکه تشکیل‌شده از عواطف، احساسات و برداشت‌های درونی همه‌ی ما است.

بخشی از کتاب :

« ما برای قبول اینکه باید با بعضی آدم‌ها، موقعیت‌ها و شرایط خداحافظی کنیم، به زمان احتیاج داریم. زمان باید بگذرد. ذهن ما باید هزاران داستان متقاعدکننده بسازد تا آرام‌آرام به لحظ? خداحافظی نزدیک شویم. به‌هرحال چه تصمیم بگیریم چه همچنان خودمان را معلق نگه‌داریم، لحظه‌های خداحافظی فرامی‌رسند. امروز اگرنه، چند سال دیگر. حقیقت این است که فرار کردن به ما کمکی نمی‌کند. در خداحافظی‌ها، دردی وجود دارد، دردی پنهان، اصلاً مگر می‌شود خداحافظی دردناک نباشد؟ اگر خیلی وقت است که متوجه شده‌ایم به خداحافظی خاصی نزدیک شده‌ایم بهتر است خودمان را گول نزنیم. بهتر است درد را به رنج تبدیل نکنیم. »

« باید بخشید. باید خودمان را برای تمام حماقت‌ها، انتخاب‌های تلخ و برای تمام بدی‌هایی که انجام داده‌ایم ببخشیم. بخشش که آغاز شود، ادام? جاده دیده می‌شود. جاده‌ای که هنوز مسافرش هستیم و هنوز ادامه دارد. بار گناه را که بر زمین بگذاریم، قدم‌هایمان سبک‌تر می‌شود. »

این کتاب توسط انتشارات بینش نو منتشر شده است که می‌توانید آن را به راحتی از سایت کتابفروشی کاواک خریداری نمایید.

اگر علاقه‌مند به مسائل روان‌شناسی هستید، می‌توانید به‌وسیله‌ی ابزار کاربردی ما در وبگاه کاواک، هر کتابی را که دوست دارید به‌گونه‌ای متفاوت بیابید. کاواک گراف نه‌تنها ابزاری است جذاب برای یافتن کتاب موردعلاقه‌تان، بلکه دنیایی از کتاب‌های مشابه را هم به شما پیشنهاد می‌کند.


معرفی کتاب گفتگو در کاتدرال

کتاب گفتگو در کاتدرال

اثر ماریو بارگاس یوسا


کتاب گفتگو در کاتدرال کتاب گفتگو در کاتدرال

خرید کتاب گفتگو در کاتدرال

در میان نویسندگان امریکای لاتین کمتر کسی پیدا می‌شود که در نوشتن به‌پای ماریو بارگاس یوسا برسد. این نویسنده‌ی 38 ساله‌ی اهل پرو، در طول یک دهه فعالیت هنری توانست نگارش سه رمان بلند، دو رمان کوتاه و یک مجموعه داستان را به پایان برساند. از آنجا که این شش اثر به‌واسطه‌ی موضوعات و ساختاری که دارند به نحوی به یکدیگر مرتبط هستند، شاید بتوان آن‌ها را یک اثر واحد دانست؛ یکی از بزرگ‌ترین آثار داستانی در ادبیات آمریکای لاتین امروزی. ماریو بارگاس یوسا همواره آرزو داشت تا همتای رمان‌نویسان بزرگ قرن نوزده، یعنی دیکنز و بالزاک شمرده شود؛ بااین‌حال توانایی و سبک او، او را به فلوبر و هنری جیمز شبیه‌تر ساخت. ماریو بارگاس یوسا با نوشتن این شش اثر، فهرستی از تمامی حقایق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پرو را به تألیف درآورد؛ فهرستی که باید مورد بحث قرار گیرد.

بارگاس یوسا کاملاً از عمد تصمیم گرفت که صدای کشورش باشد. او پیرو سارتر بود و تصمیم گرفت کتاب‌هایی بنویسد که بازتاب دنیای منحط آن زمان باشد؛ دنیای آلوده‌ای که در آن بهره‌کشی از هندی‌ها و کارگران رواج داشت، دنیایی که قربانی امپریالیسم بیگانگان بود و بورژوای داخلی نیز با آن همدست بود. بارگاس یوسا به دلیل اعتقادات اجتماعی که داشت همواره موردحمله‌ی راست‌گرایان کشورش بود. نخستین رمان او، در حیاط همان مدرسه نظامی که در کتاب از آن بدگویی کرده بود سوزانده شد. بارگاس یوسا از حمله‌های چپ‌گرایان نیز در امان نبود. او جرئت کرده بود یورش شوروی را به خاک چکسلواکی زیر سؤال ببرد و بعدها از رژیم سوسیالیستی فیدل کاسترو به خاطر دستگیری شاعر کوبایی، هبرتو پادیلا، انتقاد کرد که سبب شد یاران قدیمی‌اش از او رو برگردانند.

اگر بخواهیم از این دید به او بنگریم، بارگاس از دسته‌ی نویسندگان قالب امریکای لاتین است؛ نویسنده‌ای انقلابی و متجدد که از اثرش برای اهدافی بزرگ‌تر بهره می‌برد. این تصویر تا حدی درست است. تمامی این ویژگی‌ها در رمان جدیدش، گفتگو در کاتدرال، نیز مشهود است. گفتگو در کاتدرال چشم‌اندازی است دقیق رو به پروی اواخر دهه‌ی چهل و اوایل دهه‌ی پنجاه، زمانی که رژیم دیکتاتور ژنرال اودریا مانند سرطان به جان پروی آن زمان افتاده بود. بارگاس یوسا برای بازسازی آن دوران پر از رنج از مکالماتی پی‌درپی و طولانی که در باری به نام «کاتدرال» به وقوع می‌پیوندند بهره می‌گیرد.

این مکالمات میان مرد جوانی به نام سانتیاگو و راننده‌ی پدرش، آمبروسیو، شکل می‌گیرند. سانتیاگو روزنامه‌نگار جوان و پسر دون فِرمین، سیاستمدار مشهور و ثروتمند است و در کل شخصیت چندان جذابی ندارد. او نماد نسل جوان پرو است که ناخواسته خود را وارث کشوری فاسد می‌یابند و تلاش می‌کنند تا از پذیرفتن آن سر باز زنند اما موفق نمی‌شوند کشور را از نو بسازند؛ این نسل جوان خوب شکایت می‌کند اما قادر نیست کار مفید و مؤثری انجام دهد که سبب تغییر اوضاع شود.

دو شخصیت اصلی کتاب همان‌هایی هستند که جذابیت‌های سرکوبگر بورژوا را به نمایش می‌گذارند، یعنی پدر، راننده و دست راست دیکتاتور، برمودز. برمودز نماینده‌ی مردان سادومازوخیسم (کلمه‌ای که گمان نمی‌کنم نیازی به ترجمه و توضیح داشته باشد) و نماد سران شیطان‌صفت حکومت الیگارشی امریکای لاتین است. گفتگو در کاتدرال کتابی است که متن آن با متن‌های مرسوم کتب دیگر متفاوت است؛ همان‌طور که منتقد ادبی، امیر رودریگز مونیگال می‌گوید، این کتاب «مجموعه‌ای گفتگو است که تحولات تاریخی یک ملت را به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد».

هر قسمت از مکالمه‌ی میان سانتیاگو و راننده‌ی پدرش، به سبب یگانگی موضوع، چارچوب مکالمات دیگر میان دیگر شخصیت‌ها را پایه‌گذاری می‌کند. نثر بارگاس یوسا در تألیف این کتاب چنان پیچیده و سنگین است که امکان دارد گروهی از مخاطبان را بترساند؛ مخاطبانی که همین حالا هم فاکنر را از یاد برده‌اند، از مطالعه آثار ناباکوف خودداری کرده‌اند و از صمیم قلب باور دارند که آپدایک و سائول بلو از نویسندگان همین مملکت (آمریکا) هستند. مایه‌ی تأسف است اگر نثر پیچیده و حجم زیاد کتاب سبب شود افراد خود را از خواندن آن محروم کنند. این کتاب روی نازیبای آمریکای لاتین را به مخاطبان می‌نمایاند؛ کاری که کمتر کتابی پیدا می‌شود که از پس آن برآید.

https://www.cavack.com/


معرفی کتاب تنهای بزرگ

کتاب تنهای بزرگ

اثر کریستین هانا

معرفی کتاب تنهای بزرگ

برخی کتاب‌ها را باید مزه مزه کرد و خواند، برخی را اما باید یکجا بلعید. تنهای بزرگ از آن کتاب‌هایی است که باید یکجا بلعیدش و حریصانه آن را خواند. با دربرداشتن موضوعاتی مانند عشق، سوء رفتار، نجات و رهایی، امکان ندارد آن را در دست بگیرید و از خواندنش سرمست نشوید.

ارنت آلبرایت، کهنه سرباز ویتنامی، یک‌بار دیگر کارش را از دست می‌دهد و پس‌ از اینکه خانه‌ای در آلاسکا از یک دوست به ارث می‌برد، تصمیم می‌گیرد به همراه همسرش، کورا و دخترش، لِنی، به آلاسکا نقل‌مکان کند. خانواده آلبرایت خودشان را با کار و زندگی در آن زمین و خانه‌ی جدید وفق می‌دهند و چم‌وخم کار را به دست می‌گیرند. تابستان‌های آفتابی آلاسکا و کار در زمین دست‌به‌دست هم می‌دهند تا اختلال اضطراب پس از حادثه‌ی ارنت کمی بهبود یابد. لنی و کورا به آینده‌ی خانواده در آلاسکا خوش بینند اما طولی نمی‌کشد که لنی متوجه می‌شود این حال خوب پدر ادامه نخواهد داشت. مشکلات درراه‌اند. لنی قد می‌کشد و در مدرسه به پسری به نام متیو دل می‌بندد. ادامه‌ی داستان پیرامون لنی شکل می‌گیرد. لنی قد می‌کشد و با پدر پریشان و مادر ضعیف و بی‌فایده‌اش زندگی را سر می‌کند. داستان به‌جایی می‌رسد که حس حسادت ارنت به پدر متیو جایش را به نفرت می‌دهد و ماجرا به کلاف سردرگمی تبدیل می‌شود.

کریستین هانا درست مانند شخصیت اول کتابش، لنی، در دهه‌ی هفتاد میلادی به همراه خانواده به آلاسکا مهاجرت کرد. این نقل‌مکان به دنبال تصمیم پدرش بود. او می‌خواست به «زیباترین جایی که بشود پیدا کرد» برود. هانا هنوز نیز با آن مکان احساس هم‌بستگی دارد. جای‌جای این رمان پر است از توصیفات هانا درباره‌ی مناظر شورانگیز آلاسکا. این توصیفات از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب هستند. هانا در این کتاب سرزمینی رام نشده را یادآور می‌شود که هنوز روی توسعه را به خود ندیده؛ سرزمینی بکر و دست‌نخورده پیش از آنکه کشتی‌ها آنجا را کشف کنند. یکی از نقاط اختلاف‌آمیز کتاب جایی است که خانواده‌ی آلبرایت باید تصمیم بگیرند در خانه‌شان را به روی توریست‌ها باز کنند یا خیر. خود کریستین هانا احساسات متغیری دراین‌باره داشت اما تصمیم گرفت این بخش از کتاب را زیاد پیچیده نکند. در کتاب می‌خوانیم که ارنت تمایل دارد کار درست را انجام دهد درحالی‌که پدر متیو، تام، باور دارد نمی‌توان مانع حضور توریست‌ها شد. درنهایت تام بابیان این جمله ارنت را ساکت می‌کند: من با چکمه هام خیلی بیشتر از تو رو زمین آلاسکا راه رفتم.»

«من فکر می‌کنم آلاسکا به‌قدری شما را تسخیر می‌کند که یا توان دل کندن از آن را ندارید، یا توان ماندن در آن را. یکی از چیزهایی که در این کتاب به آن اشاره می‌کنم این موضوع است که در آلاسکا مردم یا به دنبال چیزی هستند و یا دارند از چیزی فرار می‌کنند.»

کریستین هانا رمان دیگری نیز بانام «بلبل» به چاپ رسانده. بعد از رمان بلبل، هانا رمان دیگری را آغاز کرد اما هرگز به اتمام نرسانید. بعد از انتشار بلبل، هانا همواره به دنبال انتخابی بود که ادامه‌ی راه موفقیت رمان پیشینش باشد. هانا در مصاحبه‌اش با مجله‌ی ریدرز دایجست می‌گوید: دغدغه‌ی اصلی‌ام این بود که می‌خواستم چیزی بنویسم که نشود آن را با بلبل مقایسه کرد. چیزی که کاملاً متفاوت باشد و در نوع خودش منحصربه‌فرد. این قضیه سبب سردرگمی‌ام شد و درنهایت کتابی را که نزدیک به دو سال برایش وقت گذاشته بودم رها کردم. آن کتاب نه‌تنها کاملاً تاثیرگرفته از رمان بلبل بود، بلکه با چیزی که در ذهن داشتم تفاوت بسیاری داشت.

آن داستان در واقع در آلاسکای امروزی شکل می‌گرفت. هانا آن را رها کرد و از ابتدا شروع به نوشتن کرد و نتیجه‌اش شد رمان تنهای بزرگ. این رمان نیز مانند رمان بلبل از زبان سوم شخص روایت می‌شود و دو شخصیت لنی و متیو را در مرکز توجه قرار می‌دهد. غم زیادی این رمان را احاطه کرده اما همین اندوه یکی از فاکتورهای جذاب این اثر است. گرچه کتاب حجم بالایی دارد اما اتفاقات به‌سرعت پیش می‌روند و درنهایت خواننده را شگفت‌زده می‌کنند. عنوان این کتاب در اصل از یک شعر در وصف تنهایی و زیبایی آلاسکا الهام گرفته‌ شده است.

کریستین هانا در مصاحبه با مجله‌ی بوک پیج اعلام کرد که عنوان کتابش را از شعری که پدرش در کودکی برای او می‌خوانده الهام گرفته است. این شعر «شلیک به دَن مک گرو» نام دارد و از آثار رابرت دابلیو سرویس است. طبق گفته‌ی مجله‌ی بوک لیست، هانا در رمانش زیبایی و خطر آلاسکا را به رخ می‌کشد و تصویری خیره‌کننده از یک خانواده‌ی بحران‌زده و جامعه‌ای در شرف تغییر می‌سازد. لایبرری ژورنالز درباره‌ی او چنین می‌نویسد: طرفداران کریستین هانا به‌ طور قطع از دقت داستان و رابطه ناگسستنی میان مادر و دختر لذت خواهند برد.

این کتاب، توسط آفاق زرگریان ترجمه و کتاب‌سرای تندیس آن را چاپ کرده است.

مشاهده و خرید کتاب از  : https://www.cavack.com/Item/19159


معرفی کتاب بیوهها

 

کتاب بیوه‌ها

اثر آریل دورفمن

 

خرید کتاب بیوه‌ها

ولادیمیر آریل دورفمن، نویسنده‌ی آمریکای تبار اهل شیلی، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس و استاد دانشگاه و همچنین فعال حقوق بشر است. دورفمن از سال 2004 شهروند رسمی آمریکا بوده و در دانشگاه دوک به تدریس ادبیات لاتین مشغول است. رمان «بیوه‌ها» از آثار دورفمن و در باب ظلم ستم حاکم بر کشور شیلی است. گرچه داستان خود رمان در کشور یونان و در زمان جنگ جهانی دوم به وقوع می‌پیوندد، او رمانش را با مقدمه‌ای آغاز می‌کند و در آن مستقیماً به مسائل سیاسی کشور شیلی می‌پردازد. خشم و نارضایتی که در این رمان از آن گفته‌شده مختص به یک‌زمان و یا مکان خاص نیست. این کتاب از عمد به‌گونه‌ای نوشته‌شده که برای تمامی زمان‌ها و کشورها صدق کند.

سوفیا آنگلس، زنی سالخورده و سرپرست خانواده و اهل روستایی در یونان است. ارتش پدر، شوهر و دو پسر او را به جرم شورش دستگیر کرده است. در حقیقت ارتش تمام مردان دهکده را تنها به جرم «پرسش» با خود برده و آن‌ها دیگر هرگز بازنگشته‌اند. روزی نیست که جسد مردی را در رودخانه پیدا نکنند؛ اجساد بادکرده که هویتشان قابل‌تشخیص نیست و ارتش در تلاش است همه‌ی آن‌ها را پنهان کند و از بین ببرد تا از این کشتار بی‌رحمانه کوچک‌ترین اثری بر جا نگذارد. در این میان، همه‌ی 37 زن روستا که در کتاب با عنوان «بیوه‌ها» از آن‌ها یادشده است، تصمیم می‌گیرند اعلام کنند که اجساد از خویشان آن‌ها است و به‌این‌ترتیب نقشه‌های ارتش را نقش بر آب می‌کنند.

این اقدام همگانی و پافشاری بیوه‌ها بر ادعایشان از دید افسر مربوطه یک «حمله‌ی عصبی همه‌گیر» بیش نیست. نیروهای پلیس باور دارند که امکان ندارد بتوان اجساد را شناسایی کرد وزنان همچنان اصرار می‌ورزند که این اجساد، عزیزان آن‌ها هستند و اجازه می‌خواهند تا اجساد را دفن کنند. این موضوع سبب ایجاد کشمکشی میان پلیس و بیوه‌ها می‌شود؛ کشمکشی که جای خود را به جنگی بر سر قدرت، میان عشق و مقام و شرف می‌دهد. گرچه افسر زنان را دست‌کم می‌گیرد اما طولی نمی‌کشد که این ماجرا اعتبار و آبرویش را به خطر می‌اندازد.

دورفمن 37 زن را در لباس سیاه کنار هم قرار می‌دهند تا تصویری قدرتمند را در ذهن مخاطب خلق کند؛ تصویری که بوی تعفن شکنجه و خفت پنهانی را به‌خوبی بتوان از آن حس کرد. دورفمن در پایان آنچه در ذهنش می‌گذرد را بی‌پرده بیان می‌دارد. «به یک نفر دستور داده بودند که اجساد را در رودخانه بیندازد. اجساد همراه آب حرکت می‌کردند و بعد، شاید برحسب‌تصادف، از چاه فاضلاب و آبراه‌ها و کنار جاده‌ها سر درمی‌آوردند؛ و آن‌ها آن‌قدر به کشتن ادامه می‌دادند که دیگر کسی نباشد بپرسد که این جسدها از کجا آمده‌اند، چه کسی آن‌ها را اینجا رها کرده، چرا، چطور و تا کی قرار است این کشتار ادامه داشته باشد؟»


معرفی کتاب شدن

کتاب شدن اثر میشل اوباما

نژاد، ازدواج و روی ناخوشایند سیاست

خرید کتاب شدن

این شرح‌ حال آفاق جدیدی از رشد و تربیت وی در جنوب شیکاگو و پستی‌وبلندی‌های زندگی مشترکش با باراک اوباما را آشکار می‌کند.

اجازه بدهید پیش از آنکه بگویم چقدر به میشل اوباما علاقه دارم، بگویم از چه جهت با او مخالفم. بانوی نخست پیشین آمریکا زنی است که قادر است شما را در موضعتان نسبت به آنچه به‌شدت مخالفش بودید، به شک بیندازد. اول‌ از همه، همین موضوع «بانوی اول»؛ فکرش را بکنید، این مفهوم برای فمینیست‌ها و یا هر فردی که به‌صراحت طرفدار برابری حقوق زن و مرد است، مفهوم آزاردهنده و غیرقابل قبولی است. بنا به تعریف، بانوی نخست بودن به این معنا است که زن صرف‌نظر از این‌که چه شخصیت باشکوه و پیچیده‌ای دارد، چه موفقیت‌های چشمگیری داشته و یا با چه مشکلاتی دست‌وپنجه نرم کرده است، به‌زور خود را در مقامی قرار دهد که کاملاً وابسته به مردی است که با او ازدواج‌کرده.

هرگز نگفته‌اند که نقش بانوی نخست دقیقاً چیست؛ بنا به اعتقاد من، این به این دلیل است که در این صورت باید به این حقیقت ناجور اعتراف کنند که وجود بانوی نخست صرفاً به دلیل وجهه‌ی خوبی است که به شوهرش می‌بخشد. وجود بانوی اول هم از ارزش‌های مردسالارانه نشئت می‌گیرد و هم آن را تشدید می‌کند و این‌گونه است که در این دنیایی که هنوز چشم دیدن سلطه‌ی خانم‌ها را ندارد، بانوان اول ناچارند خود را پشت پرده پنهان کنند تا همسرشان خوب به چشم بیاید و دست از موفقیت‌هایشان بکشند تا مبادا بیشتر از رئیس‌جمهور توی چشم باشند.

میشل اوباما بزرگ‌ترین بانوی اول آمریکا است و درعین‌حال راوی رؤیای آمریکایی است که خود مسئله‌ی دیگری است. اگر از دید سیاه‌پوستان به این موضوع نگاه کنیم می‌بینم که موضوع مسئله‌داری است، زیرا همان‌طور که مالکوم ایکس مختصر و مفید بیان کرده بود، «من هیچ رؤیای آمریکایی نمی‌بینم، من یک کابوس آمریکایی می‌بینم». وظیفه‌ی میشل اوباما روایت رؤیای آمریکایی آینده گذشته بود و برای سیاه‌پوستان آمریکا کدام بخش تاریخ این کشور خاطره‌انگیز است؟ وحشت بردگی و تبعیض نژادی؟ یا مبارزه‌ی طولانی و پر از درد برای دستیابی به حقوق شهروندی؟ و یا اوضاع بد اقتصادی و نژادپرستی که همگی نادیده گرفته شدند؟

اما درست میان همین آشفتگی‌هاست که میشل اوباما می‌درخشد و در برابر درخشش او نمی‌توان مقاومت کرد. میشل اوباما در کتاب شدن، نخستین کتابی که داستان او را از دید خودش تعریف می‌کند، بیان می‌کند که زندگی او نوعی کیمیاگری است. او خاطرات دوران کودکی وزندگی در جنوب شیکاگو را با همان سرحالی مخصوص آمریکایی‌ها به یاد می‌آورد؛ خانواده‌ی صمیمی چهارنفره و آپارتمانی یک‌خوابه در طبقه‌ی بالا و خاله رابی، معلم پیانوی او که در طبقه‌ی پایین زندگی می‌کرد. خانواده‌ی او سخت کار می‌کردند تا سروسامانی به زندگی‌شان بدهند.

اگر میشل اوباما انگلیسی بود، داستان زندگی او تبدیل می‌شد به داستان اختلاف طبقاتی. او خودش معتقد است که در سال‌های ابتدای ازدواج، زنی ستیزه‌جو بوده است. بعدها که برای نخستین بار دوشادوش همسرش در عرصه‌ی سیاست به مبارزه پرداخت، از لحظه‌ای گفت که متوجه شده بود مهم‌ترین کاری که باید انجام دهد این است که این داستان را با دیگران به اشتراک بگذارد، با «افرادی که گرچه رنگ پوستشان با من متفاوت بود اما مرا به یاد خانواده‌ام انداختند؛ با کارگران پستی (پدربزرگ میشل) که رؤیاهای بزرگی در سردارند، درست همان‌طور که دَندی (پدربزرگ میشل) رؤیاهای بزرگ داشت؛ با معلم‌های پیانویی مانند رابی که جامعه برایشان اهمیت دارد؛ با مادران خانه‌داری مانند مادرم که در انجمن اولیا و مربیان فعالیت می‌کردند؛ کارگران یقه آبی مانند پدرم که حاضر بودند برای خانواده‌شان هرکاری بکنند. من نیازی به تمرین و یادداشت کردن این‌ها نداشتم، من فقط همان چیزی را که صادقانه احساس می‌کردم به زبان آوردم.»

تا نهیسی کوتس، نویسنده‌ی آمریکایی دریکی از این گردهمایی‌ها حضور داشت و توصیف میشل اوباما از «جوانی ایده آلش» چنان او را غافلگیر کرد که «تقریباً او را با یک سفیدپوست اشتباه گرفت». تا نهیسی کوتس در کتاب «ما هشت سال در قدرت بودیم» میشل اوباما را به «کارگر باراندازی» تشبیه می‌کند که «دل‌تنگ محله‌ای قدیمی است که سال‌ها پا به آن نگذاشته است». او اظهار داشت که «در تمام عمرم سیاه‌پوستان زیادی دیده‌ام و هرگز نشنیدم هیچ‌یک از آن‌ها جوانی‌اش را دورانی «ایدئال» به یاد آورد».

«در کتابی که اخلاق یکی از ارکان اصلی آن است، سیاست تنها موضوعی است که میشل اوباما به خود اجازه می‌دهد آزادانه به آن بی‌احترامی کند»

 اما این عشق به دوران کودکی و جوانی مانع از بروز احساس رنج و نا عدالتی نمی‌شود؛ احساسی که ممکن نیست کسی آمریکا را نظاره کند و متوجهش نشود. محله‌ای که میشل اوباما در آن قد کشید به یکی از مقاصد مهاجرت سفیدپوستان بدل شد و به‌کلی تغییر کرد و بعدها، «اوضاع زیر آسیاب فقر و اعمال خشونت‌آمیز گروهک‌ها روبه وخامت گذاشت». اولین بار برادر عزیزش کرِیگ سبب شد او با پلیس برخورد داشته باشد و همان اولین برخورد به او آموخت که «رنگ پوستمان ما را آسیب‌پذیر کرده است». تجربه پی‌درپی تبعیض به‌مرور در خانواده‌ی او «تخم خشم و بی‌اعتمادی کاشت».

اکثر گفته‌های میشل اوباما درباره‌ی نژاد و قومیت و مسائل مربوط به آن حرف‌های خود او نیستند، بلکه سخنان گزارشگرها و مفسرانی هستند که سعی کردند از سیاه‌پوست بودن او علیهش استفاده کنند. «شایعات و خبرهای تحریف‌شده همیشه به‌وضوح حاوی پیامی درباره‌ی نژاد بودند که مثلاً می‌خواستند پوشیده به آن اشاره کنند و هدفشان این بود که عمیق‌ترین و پست‌ترین نوع ترس را در دل رأی‌دهندگان بیندازند. نگذارید این رعیت‌های سیاه برنده شوند.» او عبارت «زن سیاه عصبانی» را و آن زمان که «یکی از اعضای کنگره… هیکلش را مسخره کرد» به‌خوبی به یاد دارد.

این کتاب اما با لحن باوقاری که دارد برای بیان بسیاری از گفتنی‌های خجالت بار مجالی باقی نمی‌گذارد. برای مثال مجله‌ی نیویورکر روی جلدش تیتر زد «پلنگ سیاه مسلح»، اخبار تایم فاکس او را «ماما کوچولو» ی باراک اوباما خواند و پیش‌تر نیز بازی‌های سیاسی چون «ملکه‌ی مرفه» و «اگر سیاهان از مسببان اصلی مشکلات آمریکا هستند پس چطور یکی از آن‌ها می‌تواند راه‌حل این مشکلات باشد؟»

با مطالعه‌ی کتاب این احساس به شما دست می‌دهد که او را حتی از خودش هم بهتر می‌شناسید. حمله‌های او به سیاست و این حقیقت که او هرگز خواستار کاندید شدن برای انتخابات نیست در سیاسی بودن کتاب تغییری ایجاد نمی‌کند. مشکل بشود از آن زمان که از او درباره‌ی سختی‌های رقابت سیاسی همسرش پرسیدند و او جواب داد: این سختی‌ها در مقایسه با جایی که ما از آن آمدیم هیچ‌اند، چیزی نگفت. باراک اوباما مشروعیت خود میان سیاه‌پوستان را وامدار میشل بود؛ زنی که در فرهنگ افریقایی-امریکایی و تاریخ جنوب ریشه دوانده بود و همه این‌ها را از بدو تولد چنان شناخته بود که گویی در او تنیده شده‌اند. شدن، کتابی است که تجربیات او را در مواجهه با مردسالاری و تبعیض نژادی شرح می‌دهد؛ تجربیاتی که قطعاً تکرار خواهند شد.


معرفی کتاب الینور آلیفنت کاملاً خوب است

کتاب الینور آلیفنت کاملاً خوب است

اثر گیل هانیمن

خرید کتاب الینور آلیفنت کاملاً خوب است

زندگی انسانی بیگانه، از کشته‌مرده‌ی ستاره‌های پاپ بودن تا به‌تنهایی غذا خوردن، همگی به‌وضوح در این رمان به تصویر کشیده شده‌اند. این رمان در یک مسابقه‌ی نویسندگی کشف شد و تاکنون سرتاسر دنیا فروش بی‌نظیری داشته است. اگر تبدیل‌شدن به یک ژیمناست حرفه‌ای، بالرین و یا نوازنده‌ی ویولن از سنتان گذشته است، هنوز شانس این را دارید که نویسنده شوید. کتاب پیش رو رمانی است که در مسابقه‌ی نویسندگی کشف شد و نویسنده‌اش در چهل و اندی سالگی تصمیم به نوشتنش گرفته است. پس ممکن است! نمی‌دانید مطالعه‌ی این رمان چه لذتی دارد. در تمام طول داستان شخصیت اصلی، الینور، کاملاً واقعی حس می‌شود؛ انگار که تمام مدت انتظار می‌کشیده تا به او توجه شود.

در هر اداره یا شرکتی یک «الینور» هست. آن‌هایی که کمی عجیب‌اند، کیسه‌های پلاستیکی جمع می‌کنند و از هر عمل جمعی‌ای گریزان‌اند. آن‌هایی که تا مجبور نباشند یک کلمه از دهانشان بیرون نمی‌آید و خانه و زندگی‌شان تنها چیزی است که به آن فکر می‌کنند و گاهی نیز انسان‌های نامهربانی هستند. موجودیت الینور ساده، بانظم و ترتیب و درعین‌حال، پوچ است. او هرروز هفته کار می‌کند، جمعه‌شب به خانه می‌رود، پیتزا می‌خورد، یکی دو بطری ودکا می‌نوشد و با هیچ‌کس حرف نمی‌زند تا دوشنبه صبح از راه برسد و دوباره روز از نو، روزی از نو.

جالب است که کتاب‌های زیادی درباره‌ی جنون، فراموشی و دیگر بیماری‌های روانی نوشته‌شده و حالا مدتی است که تمام توجه‌ها روی موضوع «تنهایی» است. تنهایی یکی از بزرگ‌ترین بلاهای عصر ماست؛ عصری که نهایت خوش‌گذرانی مردم با یکدیگر وقت گذراندن در فضای مجازی است. تنهایی الینور دلایل بسیاری دارد که با پیش رفتن در رمان یکی‌یکی آشکار می‌شوند؛ مانند این مسئله که تنها مشکل الینور نداشتن فعالیت اجتماعی است یا اینکه ایراد دیگری دارد؟ با جلو رفتن داستان این سؤال نیز پاسخ خود را می‌یابد و تصور ما از رفتار صحیح اجتماعی به‌تدریج کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود.

الینور درعین‌حال زن جالب و خنده‌داری است. در این قسمت الینور از لیوان محبوبش می‌گوید: چند سال پیش از یک فروشگاه خیریه خریدمش. رویش عکس یک مرد صورت گرد است که ژاکت قهوه‌ای تنش کرده و بالای سرش با خط عجیب‌وغریب زرد نوشته‌شده: نهایت آمادگی! نمی‌فهمم منظورش چیست اما ودکای زیادی تویش جا می‌شود و دیگر لازم نیست مدام لیوان را پرکنم. این رمان چیزی است میان کتاب «اعجوبه» اثر آر. جی. پلاچیو و «جودیت هرن» اثر برایان مور، اما جالب‌تر. شخصیت‌های داستان نه خوب‌اند و نه بد و خبری هم از بازی‌های ادبی نیست.

شخصیت‌ها درست شبیه همان مردم دوروبرمان هستند. مهربانی تأثیرگذارترین احساس است. اگر اولین باری که الینور به آرایشگاه می‌رود و آخر کار به آرایشگر می‌گوید «ممنون که خوشگلم کردی!» گریه نکنید، مشخص می‌شود قلب و احساس ندارید. این داستان روایتی است مملو از یک غم عمیق، گرم و ناگفته. این رمان کاری می‌کند بخواهید یک مهمانی بگیرید و همه‌کسانی که می‌شناسید را دعوت کنید و تک‌تکشان را در آغوش بگیرید؛ حتی کسی که همه فکر می‌کنند کمی عجیب‌وغریب است!

کتاب الینور آلیفنت کاملا خوب است، نوشته‌ی گیل هانیمن است که اولین بار در سال 2017 منتشر شد.این کتاب توسط آرتمیس مسعودی ترجمه و نشر آموت آن را چاپ کرده است.

مشاهده و خرید کتاب اینترنتی از cavack.com


خرید کتاب دایی جان ناپلئون

دایی جان ناپلئون

خرید کتاب دایی جان ناپلئون

نوع کالا: عمومی

پدید‌آورنده: ایرج پزشک‌زاد

موضوع: داستان ایران

ناشر: فرهنگ‌ معاصر

بازه سنی: بزرگسالان

زبان: فارسی

قطع: پالتویی

نوع جلد: گالینگور

سال انتشار: 1400

نوبت چاپ: 5

وزن: 516 گرم

تعداد صفحات: 696

چند نظر از دیگران درباره دایی جان ناپلئون نسلسل موقعیت‌های مضجک و دیالوگ‌های خنده‌آور، که نویسنده به‌وفور از آن‌ها بهره برده است، خواننده را به یاد گو گول و «خنده در میان اشک‌های نامرئی» او می‌اندازد. و این، نه‌تنها به خاطر آن است که مثلاً جنجال منازعه خانوادگی بر سر یک «صدای مشکوک» شباهتی به خصومت جاودانه میان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ دارد، بلکه در این رمان عوامل بسیار دیگری یادآور این جمله پایان داستان‌گو گول است که: «آقایان، زندگی در این دنیا چه ملال‌انگیز است!» (از مقدمه نویسنده روس، میخائیل گورگانتسف، بر ترجمه روسی) وجود چنین رمانی در ادبیات ایران، به حد اعلی کمیک و مبتکرانه، مملو از شخصیت‌های به‌یادماندنی در کشاکش زد و خورده‌های مضحک ممکن است خواننده غربی را، که عادت کرده با شنیدن نام ایران به یاد صحنه‌های جدی بیفتد، دچار شگفتی کند. حال آن‌که در خود ایران این رمان شاید شناخته‌ترین و محبوب‌ترین داستانی باشد که پس از جنگ جهانی دوم در این کشور نوشته‌شده است.


معرفی کتاب آدمکش کور

کتاب آدمکش کور

اثر مارگارت اتوود

خرید کتاب آدمکش کور

مارگارت اتوود در رمان جدیدش باری دیگر ثابت می‌کند که در خلق داستان‌های غنی و پیچیده از روایات چندلایه استاد است. او برای این منظور به‌خوبی از ظرفیت‌های زبان، فلش بک‌ها، زمان‌بندی‌های بی‌شمار و سیر نامشخص و سراسر ابهام بهره می‌گیرد و بااستعداد داستان‌سرایی خود خواننده را تسخیر می‌کند. «آدمکش کور» از آن دست داستان‌هایی نیست که بشود به‌سادگی آن را کنار گذاشت. علیرغم حجم کتاب و اتفاقات غیرمنتظره‌ای که صبر مخاطب را می‌آزمایند، این کتاب در ایجاد آن تأثیر عاطفی که قولش را داده بود چندان خوب عمل نمی‌کند.

در ابتدای رمان به چند سرنخ برمی‌خوریم که نشان می‌دهد در این کتاب نیز اتوود همان روش معرفی سابق را در شناساندن شخصیت اولش به مخاطب پیش‌گرفته است. آیریس چِیس گریفِن، درست مانند قهرمان رمان‌های «نکات بیرونی» و «چشم‌گربه»، سفری را به گذشته آغاز می‌کند؛ اما نه سفری واقعی که سفری ادبی؛ آیریس مصمم است پیش از آنکه بیماری قلبی‌اش بر او فائق آید داستان زندگی‌اش را روی کاغذ بیاورد و امیدوار است این کار موجب شود با نوه‌اش، سابرینا، آشتی کند و دوباره دل او را به دست آورد. او در داستان‌نویسی بی‌تجربه است و داستانش سکته‌های بسیاری دارد اما او فصل‌هایی از رمان خواهرش را نیز در آن جا می‌دهد. خواهر آیریس، لارا، رمانی نوشته بود که در دهه‌ی چهل میلادی بعدازآنکه لارا خودش را از پل به پایین پرت کرد و به زندگی‌اش خاتمه داد به چاپ رسید.

این کتاب کاری فراتر از به شهرت رساندن لارا انجام داد. انتشار کتاب سبب شد تا لارا میان مردم به یک شهید بدل شود. حالا که آیریس در حوالی هشتادسالگی‌اش به سر می‌برد و لنگ‌لنگان در شهری که خواهرش در آن بزرگ‌شده بود گشت‌وگذار می‌کند، هنوز هم هستند زنان جوانی که بر سنگ مزار لارا گل می‌گذارند و یا عکس او را در خانه خود نگه می‌دارند.

شهرت رمان نه به سبب جوان‌مرگ شدن نویسنده‌ی آن است و نه به سبب لکه‌ی ننگی که بر دامان خانواده بوده است (خواهران چِیس هردو از خانواده‌ای کارخانه‌دار و ثروتمند بودند؛ و خود آیریس در زمان انتشار کتاب، همسر یکی از برجسته‌ترین تاجران آن زمان بود و شوهرش شانس این را داشت که سیاستمدار بزرگی بشود). از بخشی از کتاب می‌توان دریافت که عشق نیز در کتاب لارا جایی دارد؛ عشقی پنهانی که عشاق را وامی‌دارد از دست تعقیب‌کنندگان بی‌نام‌ونشان از نیمکت پارک به اتاق‌های اجاره‌ای پناه ببرند. می‌توان از داستان چنین برداشت کرد که دختر در اسارت نوعی رژیم محلی است و پسر هم تحت تعقیب است و هرلحظه ممکن است دستگیر شود. طی ملاقاتشان، آن‌ها به جهانی تخیلی پا به فرار می‌گذارند و از این راه سعی بر آسوده کردن خاطر یکدیگر دارند؛ این جهان خیالی سیاره‌ی زیکرون نام دارد. در گوشه‌ای از داستان تخیلیِ آن دو، آدمکشی که در اثر کار اجباری در قالی‌بافی بینایی‌اش را ازدست‌داده دختر باکره‌ای را که زبانش را به‌منظور قربانی کردن بریده‌اند، نجات می‌دهد.

همان‌طور که آیریس با کنایه می‌گوید، این داستان به مذاق زنان و گروه‌های کتاب‌خوانی خوش می‌آید و به‌راستی‌که این داستان علمی تخیلی که عشاق سرهم کردند طنین‌انداز وضعیت خود آن زنان و چیزهایی است که آیریس درباره‌ی کودکی و بزرگ‌سالی مصیبت‌بار خود و خواهرش تعریف می‌کند. موضوعات بی‌شماری هستند که نویسنده می‌تواند به کار گیرد و آتوود به ناتوانی و ضعف مخفیانه داستان سرودن می‌اندیشد؛ به نژاد، پول، عشق و تمام چیزهایی که سرنوشت زنی را به مردی گره میزند و در همین حال این رشته‌های بیشمار را برای تنیدن تار پود این فرش به هم بی بافد.

آنچه آتوود در آن به موفقیتی باشکوه می‌رسد، کاوش در کودکی است؛ قلمروی که در رمان «چشم‌گربه» چنان مؤثر به کندوکاو در آن می‌پردازد که آن را به‌یادماندنی می‌سازد. در این کتاب ما در زندگی این دو خواهر و آویلیون، عمارت مهیب محل زندگی‌شان سرک می‌کشیم و وحشت و قوت کودکی ترسناکشان را به تماشا می‌نشینیم؛ عمارتی که مادرشان زیر سقفش در اثر زایمان جان خود را از دست داد، پدرشان در برجکش خود را با شیشه ویسکی خفه کرد و معلم‌های سرخانه‌اش که یکی پس از دیگری سعی داشتند حساب دیفرانسیل را در مغزشان فروکنند.

شرایط کودکی این دو خواهر سبب شد تا هرکدام راهی متفاوت اما مختوم به فنا را در پیش گیرند و آتوود در به تصویر کشیدن این شرایط فوق‌العاده عمل می‌کند. آیریسِ واقع‌بین خود را وادار می‌کند تا تن به ازواج دهد و خود را در سکوت فدا کند؛ لارای خود‌سر به متافیزیک علاقه‌مند‌است و باخدا چانه می‌زند تا فقدان و خرابی‌های آینده را از خود دورنگه دارد. خالق این دو شخصیت به‌خوبی با عشق و نفرت آشناست و رابطه‌ی بین این دو را به‌گونه‌ای خلق می‌کند که از رقابت ساده میان دو خواهر فراتر رود و به فضای آموزنده‌ی استقلال دوطرفه پا بگذارد.

در زمان حال اما که آیریس داستانش را پیش می‌برد، آن را با حضور دو جاسوس عجیب‌وغریب که به درون دیوارهای آویلیون و خانواده نفوذ می‌کنند به ملودرامی تمام و کمال تبدیل می‌کند.

آتوود همواره در پی فروپاشی و براندازی انواع سبک‌ها بوده است، پس جای تعجب نیست اگر حماسه‌ی خانوادگی‌اش مخلوطی از داستان علمی تخیلی و داستانی جنایی با سرنخ‌هایش و پر از تکه‌های گذشته و حاوی داستانی عاشقانه باشد. ابتکار آتوود ترکیب این سبک‌ها است و او می‌داند چگونه فضای داستان را مدیریت کند. آتوود از این طریق سعی دارد بر دلایل مهیب سرپوش بگذارد چراکه تجربیات این دو خواهر در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی تنها برای عده‌ی اندکی ملموس و آشناست؛ آتوود هم‌زمان سعی دارد تا از گذشته‌ی مکتوم این خانواده سر درآورد.

این رمان این بحث را به دنبال دارد که استفاده از تخیل، فواید و زیان‌های خود را دارد. تخیل می‌تواند بر ذات نویسندگی پرده‌ی ابهامی بیندازد و نگارش رمان را به قمار بدل کند. درنهایت، چیزی که پیش روداریم داستانی است که شخصیت اصلی‌اش غایب است. اگر آتوود این شخصیت را به‌کلی محو نمی‌کند به این دلیل است که او در داستان‌نویسی، جادویی مخصوص به خود دارد. آتوود داستان‌هایش را بر پایه‌ی پوشیدگی و رمز و راز بنا می‌کند و این جادوی اوست. در این کتاب او ما را اندکی نزدیک‌تر می‌برد تا از نزدیک شاهد این جادو باشیم.


معرفی کتاب ماه در استکانت افتاد

کتاب ماه در استکانت افتاد

اثر ستاره قره‌باغ‌نژاد

خرید کتاب ماه در استکانت افتاد

کتاب ماه در استکانت افتاد نوشته‌ی ستاره قره‌باغ‌نژاد توسط انتشارات مهراندیش به چاپ رسیده است. ستاره قره‌باغ‌نژاد، تیرماه 1359، کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی است، زبان شاعرانه و درعین‌حال ساده‌ی داستان‌های او چشم‌انداز تازه‌ای را در مقابل خواننده باز می‌کند. این کتاب بزرگی روح انسان را در وجود مهربان مادربزرگی صبور به تصویر می‌کشد. داستان سفر این روح را در نسل‌های مختلف باز می‌خواند. با چشم‌هایی حساس و قدرتمند، انسان‌ها، حیوانات و گیاهان را لمس می‌کند و صدای بیم و امید، خشم و بخشش و عشق و نفرت را از درون اسرارآمیزشان می‌شنود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«دوتایی لبه‌ی تخت نشسته‌ایم و به آسمان چشم دوخته‌ایم. ما به ماه و او به ما نگاه می‌کند. لب و دهان ندارد. بدون چشم و ابرو. فقط یک قلب بزرگ سپید است. انگار گلوله‌های نوری که درونمان داریم، شب که می‌شود، از بدن‌هایمان بیرون می‌آیند، باهم یکی می‌شوند و از پنجره‌ی مامانی به آسمان پرواز می‌کنند. شاید برای همین است که آن‌قدر دوستش داریم.»

جهت مشاهده جزئیات بیشتر و سفارش آنلاین کتاب می‌توانید به سایت کاواک مراجعه نمایید.