معرفی کتاب بازمانده روز
کتاب بازمانده روز
اثری از کازوئو ایشی گورو

کتاب بازمانده روز سومین اثر کازوئو ایشی گورو برندهی جایزه بوکر سال 1989 است. البته ایشی گورو سه بار دیگر نیز برای کتابهای هنرمندی از جهان شناور، وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن نیز نامزد این جایزه معتبر گردیده است. کازوئو ایشی گورو متولد 1954 در شهر ناگازاکی ژاپن است. او به همراه خانوادهاش زمانی که تنها پنج سال داشت به انگلستان مهاجرت کرد و به گواه صحبتهایش، خود را کاملا نویسندهای انگلیسی میداند تا ژاپنی. از دیگر افتخارات او میتوان به دریافت جایزه وایت بورد ( 1986 )، شوالیه ادب و هنر فرانسه ( 1998 ) و جایزه نوبل ادبیات سال 2017 اشاره کرد.
یکی از 100 رمان برتر جهان
داستان ساده و درعینحال چندلایهی بازمانده روز بهقدری جذاب بود، که نسخه سینمایی از آن در سال 1993 ساخته شد که آن فیلم نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفت و در هشت رشته، نامزد جایزه اسکار شد. کتاب بازمانده روز یادداشتهای سفر چندهفتهای آقای استیونز، سرپیشخدمت انگلیسی است که در تمام عمر هدفی جز خدمت به لرد دارلینگتون نداشته است. این رمان در چند زمان گوناگون اتفاق میافتد و راوی آن با زبان اولشخص و بسیار مودبانهی خود که حاصل سالها خدمتگزاری است، بخشهایی از زندگی تقریبا یکنواختش را با مرور خاطراتی تعریف میکند. استیونز به اصرار ارباب جدیدش آقای فارادی به سفری میرود که در طی مسیر، حالات درونی وی دچار تحولاتی میگردد. او شروع به یافتن شخصیتهایی در گذشتهاش میکند که شاخصترین آنها، خانم کنتن است.
زنی که استیونز و او در سالهایی پیش از جنگ جهانی دوم با یکدیگر همکار بودند و تنها ارتباطشان در مکالمات خشک پیشخدمتان خانه با یکدیگر بوده است. لحنی که در آن سخت میتوان ابرازی مستقیم یافت؛ اما سرشار از عاطفه است. آقای استیونز زمانی خانم کنتن را مییابد که دیگر خانم بن نامیده میشود و 20 سال از ازدواجش گذشته است. منتقدین و شاید بتوان گفت تمام خوانندگان کتاب بازمانده روز اعتقاددارند، بیدلیل نیست که این کتاب را در لیست 100 رمان برتر جهان گنجاندهاند. داستانی روان، شیرین و با برشی حقیقی از زندگی فردی که در بسیاری از لحظات احساس میکنید، بودنش را فراموش کرده است و تنها پیشخدمتی است وظیفهشناس که هدف و ماهیتی جز خدمت ندارد.
داستانهای کازوئو ایشی گورو
یکی از زیباییهای داستانهای کازوئو ایشی گورو که در کتاب بازمانده روز بهخوبی به چشم میخورد، حس همزادپنداری و پذیرش شخصیتهای داستانهایش با تمام کاستیهای آنها است. ایشی گورو دراینباره میگوید : « استیونز همهی ما هستیم، همهی ما بهدوراز مرکز تصمیمگیری و قدرت قرار داریم، اما خود را راضی میکنیم به انجاموظیفهای که به ما محول کردهاند و خود را راضی میکنیم. ممکن است در توزیع قدرت سهیم نباشیم، اما از اینکه این پایین به وظایفمان عمل کنیم، راضی هستیم. »
بخش از کتاب بازمانده روز
« پیشخدمت خوب آن است که کاملا و تماما در نقش خود « جاافتاده » باشد؛ نباید این نقش را مانند لباس نمایش یک ساعت به دوش بیندازد و ساعت دیگر آن را از دوش بردارد. برای پیشخدمتی که به « تشخص » و حیثیت خود اهمیت میدهد فقط و فقط یک وضع وجود دارد که در آن میتواند از نقش خود بیرون بیاید، و آن تنهایی مطلق است. »